Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-04@19:30:47 GMT

تفریح و نشاط|«چین کلاغ»و حظ یک صعود خانوادگی

تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۳۰۱۸۰

تفریح و نشاط|«چین کلاغ»و حظ یک صعود خانوادگی

گروه زندگی- سمیه دهقان زاده: مادر ایستاده و دارد با دقت تقویم دیواری خانه را نگاه می‌کند،‌من هم غرق تماشای اویم که چقدر در کارهایش دقیق است و هنوز مثل ما بند گوشی های هوشمند و پهنای باند اینترنت نیست، دارم فکر می کنم چند وقتی است کمتر توانستیم کنار هم بنشینیم و حرف بزنیم بس که سر شلوغیم و مادر هم غرق مراقبت از خواهر و برادر نوجوان مان و امور خانه.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مدتی به سکوت می گذرد، مادر می‌گوید: دیدی چه زود رسیدیم به وسط های پاییز؟ ای کاش جور شه همه دور هم بریم یه جای خوش آب و هوا. جواب می‌دهم: می ریم ان شالله. اصلا چطوره بریم  دره سعادت آباد، خدا رو چه دیدید شاید تا قله هم رفتیم.

در حال نطق برنامه ذهنی ام هستم که پدر از راه می‌رسد و خواهر و همسر و بچه هایش هم پشت سرش.
ذوق زده ام از دیدن خواهرزاده هایم: «به به جمع مون جمع بود، گلای کوچولومون کم بودن که رسیدن».
در حین احوال پرسی درون خانوادگی بقیه، سایت هوا کوه را چک می‌کنم و خیالم که راحت می‌شود هوا آفتابی است و خنکی مطبوعی هم دارد، دوباره برنامه رفتن به پای قله «چین کلاغ» از مسیر سعادت آباد را برای همه مرور می‌کنم و در کمال شگفتی رای اکثریت به رفتن است.

آش رشته مهمان بچه ها

کوچکترهای خانه، حسابی سرگرم بازی هستند که سراغشان می‌روم «بچه ها دوست دارید فردا شماها برای ما غذا درست کنید؟ خیلی کیف داره دست پخت شما رو خوردن.»
«چطوری؟ مگه می شه؟ ما که بلد نیستیم، داری سر به سرمون می ذاری»

انواع حرف هایی است که از چپ و راست نصیبم می شود، با خنده می‌گویم: «نخیر، اصلا هم الکی نیست. مامان جون حبوبات خیس کرده بود برای آش. سبزی و رشته و پیاز داغ و کشک هم هست. می تونیم ظرف و یه پیک نیکی کوچیک ببریم. من کمکتون می کنم آش بار بذارید، بعد ناهار مهمون شماها می‌شیم، قبوله؟»

بچه ها با هوراااااای بلند اعلام آمادگی می‌کنند.

 شب دلپذیری کنار خانواده  طی می‌شود. بابا  کفش های ساق دار و جاندارمان را تر و تمیز می‌کند. آقای داماد به ماشین سر می زند که رو به راه باشد و ما خانم‌ها هم در بین حرف زدن هایمان کمی میوه و تنقلات آماده می‌کنیم برای فردا. بچه ها هم بس که بازی کرده اند دارند هفت آسمان را خواب می بینند.

ما و لبخند پاییزی دره سعادت آباد

حالا صبح شده. بابا زودتر از همه بیدار شده و برایمان لقمه نان و پنیر گردو درست کرده و یکی یکی دستمان می‌دهد. بسی خوشمزه است. بعد از آن لقمه های خوشمزه،وسایلمان را جمع می‌کنیم و به جاده می‌زنیم. هنوز همه جا خلوت است و خیلی طول نمی‌کشد به سعادت‌آباد و میدان بهرود می رسیم. درست انتهای خیابان فاتحیان شهرک بام تهران قرار دارد. همان جا ماشین‌ها را پارک می‌کنیم.

مردهای خانواده، وسایل را توی کوله هایشان گذاشته‌اند و ما  خانم ها هم مراقب بچه هاییم و همگی شروع می‌کنیم به راه رفتن. هوای خنک و پاک پای کوه را فرو می بریم و ته مانده هوای آلوده شهر  را بیرون می ریزیم.
خواهرم پیشنهاد نرمش می‌دهد و ما به توفیف اجباری  نرمش دورهمی در طبیعت دست پیدا می‌کنیم. من یکی که خیلی غر می زنم، آخر هنوز خوابم می‌آید ولی وقتی بچه ها را نگاه می‌کنم که با اشتیاق حرکات را انجام می‌دهند کمی خودم را جمع و جور می‌کنم و..

تقریبا ۵۰۰ قدمی که پا به پای هم در جاده خاکی راه می رویم، بالاخره به پاکوب می رسیم. مسیری که دو طرفش پر از درختان بلند بالاست و پایین پای درخت ها را برگ های رنگارنگ و پاییزی فرش کرده.
همین طوری که داریم قدم می زنیم و از جریان آب و برگ ریزان پاییزی درخت ها لذت می بریم بابا به کمی دورتر اشاره می کند و می‌گوید: بچه ها اونجا رو می بینید، قله چین کلاغه. اینجا که ما اومدیم می شه مسیر جنوبی صعود به قله و از همه مسیرها راحت تره.
پس تا می تونید لذت ببرید و فکر نکنید راه و جای سخت آوردمتون. اصلا شاید تونستیم و دسته جمعی تا قله هم بریم.

موسیقی طبیعت که به جانمان می‌نشیند

هر چقدر بیشتر پیش می رویم رنگ‌های نارنجی و قرمز و زرد بیشتر دلمان را می‌برند. برادر کوچکم با خودش اسپیکر آورده و روشنش می‌کند. ما تا الان داشتیم موسیقی طبیعت گوش می دادیم، آهنگ نوجوان پسند که پخش می شود را دوست نداریم، ولی چیزی نمی‌گوییم.

مامان اشاره می کند که ما قدم تند کنیم و خودش کنار برادرم راه می رود و گل می‌گویند و گل می‌شنوند و کمی بعد، دیگر صدای موسیقی قطع شده و برادرم هم اصلا ناراحت نیست.
دل تو دلم نیست که از مادرم بپرسم که چه کار کرده که بی هیچ دلخوری، دوباره سکوت طبیعت را به ما برگردانده، ولی خب الان وقتش نیست. پس صبر می کنم تا زمانش برسد.

پیرمرد اهل دل و چشمه‌ پر برکت

یک ساعتی است که داریم پا به پا هم راه می‌آییم و حالا چشم مان به چشمه اصلی پای کوه روشن می شود.چند نفری کوهنورد دارند قمقه هایشان را پر می کنند. چند نفری جوان هم دور هم گوشه ای نشسته اند.
پیرمردی مهربان و اهل دل آنجاست. کلاه جذابی روی سر دارد و لبخندی به لب. میز تاشویش را باز کرده و بساط چای و خوراکی هایش برقرار است.

هم کلامش که می شویم، اول چای در استکان های کوچک تعارفان می‌کند و بعد می‌گوید:« همیشه جمعه ها پاتوقم اینجاست. چی بهتر از اینکه بیام و کوهنوردهایی که برای تمرین می رن تا قله چین کلاغ و برمی گردن رو ببینم.
اینجا مسیرش آسونه و آب چشمه هم هست. همه می تونن خانوادگی هم بیان. عین شما که اومدین.
محلی ها هم، اونایی که مویی سفید کردند هم خیلی می یان و از خیلی ها تند و تیز تر تا بالا می رن و برمی‌گردن.
یه کم دیگه بیشتر سرد شه، اینجا کلی قندیل های یخی هست برای دیدن و عکس گرفتن».
حرف های پیرمرد کوهی که تمام می‌شود، می بینیم مردهای خانواده جای خشک و همواری را پیدا کرده اند و زیرانداز پهن کرده‌اند.
بچه ها هم بی امان از یکدیگر عکس می گیرند و کیفشان حسابی کوک است. کنارشان می ایستم و یادآوری می کنم که ما آش مهمان آن هاییم.
یک نفرشان شعله را روشن می کند. آن یکی ظرف را پر از آب می‌کند تا جوش بیاید و داماد خانواده هم پای کارشان می شود.

حظ صعود خانوادگی و دیگر هیچ

مامان و بابا دلشان قله می‌خواهد، من هم دعوت می کنند. خواهرم و همسرش پیش بچه ها می مانند و ما سه نفری از مسیرچشمه، به سمت راست می رویم. باید تا آخر پاکوب برویم. بابا شروع می کند به شعر خواندن و من هم ادامه اش را می گیرم و یک دفعه به خودمان که می آییم و می بینیم محفل شعر راه انداخته ایم و کمی بعد به یال اصلی می‌رسیم.
می‌پرسم: شما مطمئنید می خواین تا قله بیاین؟ مامان و بابا با لحن طنزآمیزی جواب می‌دهند: تو مطمئنی می تونی پا به پای ما تا قله بیای؟!

خنده بلند و از ته دلی می‌کنم و می‌گویم: «همه سعی خودمو می کنم. ولی خب یه کم مراعات دختر پشت میز نشین تون رو بکنید هم بد نیست! »همگی می خندیم و به راهمان ادامه می دهیم.

یال از جنوب به شمال است و 90 دقیقه ای که راه می رویم ، بالاخره به خط الراس می رسیم. «آخ جان دیگه یه کم مونده تا قله» را بلند می‌گویم و مامان و بابا  خنده شان را می خوردند اما معلوم است کیف کرده اند که کم نیاورده اند.

کمی استراحت می کنیم. آسمان صاف و خوشرنگ است. باد خنکی می وزد. از بین سنگ ها، مسیر پاکوب را 10 دقیقه دیگر می رویم و چشم مان به تابلوی آبی آسمانی قله «چین کلاغ» روشن می‌شود.
حالا ما در ارتفاع 2820 متری از سطح دریا هستیم. چه حظی دارد آدم با پدر و مادرش به قله صعود کند. لبخند از لبم محو نمی شود، چند تایی عکس می‌گیریم و راه رفته را برمی‌گردیم.

چای دبش، یک حسن ختام عالی

کمی زودتر از صعود، به چشمه می رسیم. عطر آش رشته هوش از سرمان می‌برد. باورم نمی‌شود بچه ها درستش کرده باشند. ولی وقتی توضیح می‌دهند اول آب را جوش آورده اند و بعد از پختن سبزی، پیاز داغ و جبوبات و ادویه اضافه کرده اند و بعد هم رشته. کلی هم  نوبتی آش  را هم زده اند تا ته نگیرد، کم کم باورم می شود. کنارشان می نشینیم. ما از قله حرف می زنیم و آن ها از گیاه هایی که پیدا کرده اند وانواع سنگ‌ها. عکس هایمان را بهم نشان می‌دهیم.
به چند نفری که هنوز کنار چشمه نشسته اند هم آش می دهیم تا نوش جان کنند. کم کم باید وسایل‌مان را جمع کنیم و به خانه برویم. خوش خوشان مسیر رفته را به سمت پایین و پاکوب پیش می‌گیریم. مامان قول یک چای دبش را به همه مان می دهد، فقط قبلش باید وسایل ها را مرتب و سر جایش بگذاریم. سوار ماشین هایمان می شویم و به خانه برمی گردیم. قول مادر قول است، دور هم می نشینیم به چای  خوردن.
حالا دیگر آماده ایم برای یک هفته پر از تلاش و شاید سختی.
پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: آخر هفته خانوادگی صعود طبیعت گردی سعادت آباد چین کلاغ تا قله بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۳۰۱۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نگاهی به تغییرات جدید در جامعه ژاپن با محوریت خانواده‌های ژاپنی

خبرگزاری مهر _گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: ارتباطات دانشگاه‌ها در سراسر جهان، راهی است برای آشنایی دقیق و علمی با قوانین و فرهنگ‌ها و موضوعات مبتلابه مردم در سرزمین‌های دیگر؛ و گاهی همین ارتباطات باعث شکوفایی و دریافت اهمیت یا ایده‌های جدید برای حل موضوعات غالباً مشترک زندگی انسان می‌شود. روز شنبه هشتم اردیبهشت ماه به همت گروه زبان‌ها و ادبیات آسیای شرقی، نشستی با عنوان نگاهی به تغییرات جدید در جامعه ژاپن با محوریت خانواده‌های ژاپنی در دانشکده زبان‌های خارجی دانشگاه تهران برگزار شد که سخنران آن خانم دکتر توکویو موریتا، دانشیار دانشگاه کاگوشیما بود؛ این سخنرانی به زبان فارسی انجام شد.

صرف نظر از عنوان طولانی این نشست، می‌توان کلید واژه بحث را هویت فردی زنان در مقابل هویت اجتماعی و قانونی در جامعه ژاپن دانست، به طور خلاصه اینکه نام چقدر اهمیت دارد. در فرهنگ ما اهمیت نام بسیار زیاد است، به طوری که در شاهنامه می‌بینیم پهلوانی مانند بهرام برای آنکه نامش _که بر دسته تازیانه حک شده_ به دست دشمن نیفتد جانش را فدا می‌کند. زنان و مردان هرکدام به نام خود شناخته شده و هویت فردی خود را در عین داشتن تعلقات اجتماعی و خانوادگی حفظ می‌کنند.

خانم موریتا که فارسی را به شیرینی صحبت می‌کرد، سخن خود را با نام و نام خانوادگی خود آغاز کرد، جایی که علیرغم ساده به نظر آمدن محل اختلاف بود. در قوانین ژاپن، خانواده محور همه چیز است و تعاریف قانونی ذیل این عنوان شکل می‌گیرد، طبق قانون همه افراد یک خانواده باید یک نام خانوادگی داشته باشند. به صورت سنتی، هر زن پس از ازدواج با نام خانوادگی همسر شناخته می‌شود؛ و این نام خانوادگی جدید به این معناست که نام او از برگه هویتی خانواده پدری حذف می‌شود و به جایش ردیفی با عنوان X نوشته می‌شود. سپس برگه هویتی جدید _با ستونی برای مرد و ستونی برای زن و ستونی برای فرزند یا فرزندان_ صادر می‌شود. به این ترتیب تمامی مبادلات بانکی یا کارتهای هویتی مثل گواهینامه رانندگی، مسائل مربوط به تأمین اجتماعی و اشتغال و بازنشستگی و کارهای قانونی او باید با نام جدید صورت بپذیرد. به این صورت نام خانم موریتا پس از ازدواج با آقای یونِدا از Tokoyo MORITA تبدیل به Tokoyo YONEDA شده بود. در صورت جدایی زن و شوهر، این نام دوباره به حالت قبل برگشته و همه مدارک باید تغییر کند؛ و برای عوض کردن آنها باید مبلغ ۲,۲۵۰ ین (معادل ۵۰۰ دلار) پرداخت شود. نرخ طلاق در جامعه ژاپن ۳۰ درصد است.

به گفته خانم موریتا در سال ۱۹۹۵ میلادی لایحه‌ای به مجلس ژاپن ارائه شده برای اینکه زنان بتوانند نام خانوادگی خود را انتخاب کنند و در کارهای قانونی از همان نام استفاده کنند، اما با وجود گذشت ۲۹ سال هنوز به نتیجه نرسیده است. زنان می‌توانند با درخواست از محل کار یا کارفرما و توافق به صورت مشروط از نام خانوادگی خود که به آن شناخته و با آن بزرگ شده اند استفاده کنند، اما در مورد کارهای بانکی و امور مالی باید از نام خانوادگی شوهر که در قانون به آن شناخته می‌شوند استفاده کنند.

او در ادامه افزود در گذشته و تا قبل از جنگ جهانی دوم سیستم خانوادگی ژاپن به این صورت بود که پدر مسئولیت تصمیم گیری همه چیز را داشت، حتی ازدواج دخترانش. اما بعد از ۱۹۴۷ و تغییر قانون دختران بعد از سن ۱۸ سالگی می‌توانستند خودشان برای ازدواج خود تصمیم بگیرند. هرچند واحد خانواده همچنان به صورت جدولی باقی بود و افراد به صورت جداگانه و فردی شناسنامه ندارند. این سیستم هنوز در چین و ژاپن و تایوان برقرار است. این تغییر نقش تا دهه ۱۹۹۰ به سیستم سرمایه داری و اقتصاد ژاپن بسیار کمک کرد، چرا که به این ترتیب زنان می‌توانستند پس از ازدواج به کار بیرون خانه ادامه بدهند. تا قبل از آن مردان در بخش عمومی و بیرون خانه کار می‌کردند و نقش زنان در بخش خصوصی خانواده در کنار پدربزرگ و مادربزرگ و فرزندان تعریف می‌شد، چنانچه به گفته ایشان برنامه‌های تلویزیونی سال‌ها در حال پخش است که خانواده ایده آل ژاپنی را نمایش می‌دهد: پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ و دو یا سه فرزند. و این برنامه سالهاست با همین صورت در حال پخش است و بر عکس جامعه ژاپن تغییری نکرده است.

به گفته خانم موریتا قبل از جنگ جهانی دوم ۳۰ درصد از زنان ژاپنی بیرون خانه کار می‌کردند، اما امروز این رقم به ۷۰ درصد رسیده است. ۲۸ درصد مردان ژاپنی هرگز ازدواج نمی‌کنند، این رقم در مورد زنان ۱۷ درصد است. اما در مورد کسانی که در مشاغل رسمی شاغلند این نسبت معکوس می‌شود، به این ترتیب که ۲۴ درصد زنان و ۱۹ درصد مردان تا پایان عمر مجرد می‌مانند، در واقع زنان تمایلی به ازدواج با مردانی که حقوق کمتری می‌گیرند ندارند. چون قوانین مالی خانواده محور است، زنان و مردانی که تک نفره زندگی کرده و ازدواج نمی‌کنند برای مسائل تأمین اجتماعی و بازنشستگی دچار مشکل می‌شوند. نداشتن هویت فردی قانونی و تعریف هر فرد ذیل عنوان خانواده مشکلاتی به وجود می‌آورد، به عنوان نمونه سابقاً بیمه سلامت برای خانواده به صورت دفترچه بوده و در صورتی که دو نفر از اعضای خانواده همزمان نیاز به بستری در بیمارستان یا کارهای درمانی پیدا می‌کردند دچار مشکل می‌شدند؛ که برای حل این مشکلات امروز برای هر نفر یک کارت بیمه سلامت صادر می‌شود.

تغییر الگوی زندگی خانوادگی و اشتغال بیشتر زنان بیرون از خانه، اهمیت مسئله هویت فردی برای زنان را بیشتر نشان می‌دهد؛ بسیاری از زنانی که در سمت‌های دانشگاهی کار می‌کنند و دارای تالیفات و مقاله‌هایی هستند، نسبت به این تغییر نام معترض اند؛ چراکه به نام خانوادگی خود شناخته شده اند و در صورت تغییر این نام تمامی فعالیت‌های علمی و شغلی شأن تحت تأثیر قرار می‌گیرد. الگوی مالی خانواده از حالتی که مرد عهده دار همه هزینه‌ها باشد به حالتی تغییر کرده که زن و مرد شاغل پس از ازدواج حساب مشترکی برای خانواده دارند، و باقی حقوق در اختیار خودشان باقی می‌ماند.

در پایان نشست چند نفر از حاضران و دانشجویان پرسش‌هایی مطرح کردند، خانم موریتا در پاسخ اولین سوال که از آمار زنان معترض و فعالیت آنان و راه قانونی برای بیان این اعتراض بود گفت مجلس ژاپن هر سال نظرسنجی می کرده و نتایج امسال این نظرسنجی نشان می‌دهد که ۷۰ درصد زنان ژاپنی درخواست حفظ نام خانوادگی خود پس از ازدواج را دارند. هرچند به لحاظ اجتماعی اگر زنی درخواست این را داشته باشد که نام خانوادگی خود را حفظ کند، والدین شوهر ناراحت می‌شوند؛ اما موردی بوده که زن شکایتی در دادگاه مطرح کرده و درخواست کرده که برای خود نام خانوادگی پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود را انتخاب کند تا نامشان از میان نرود.

وی در پاسخ این پرسش که آیا شده تا به حال مردی نام خانوادگی خود را تغییر دهد؟ گفت در ۹۵ درصد موارد از نام خانوادگی شوهر استفاده می‌شود، در ۵ درصد موارد و در صورتی که خانواده زن نامدار و بزرگ و اصطلاحاً جزو اشراف باشند، شوهر نام خود را به نام خانوادگی زن تغییر می‌دهد.

کد خبر 6094260 طاهره تهرانی

دیگر خبرها

  • همایش پیاده روی خانوادگی در شهر رزن
  • شادی ممنوع برای باقری در دربی خانوادگی
  • حمله برق‌آسای یک شاهین برای سرقت ساندویچ! (فیلم)
  • جشن ریواس در روستای راونج دلیجان برگزار شد
  • تقویت زیرساخت‌های گردشگری شیراز
  • نخستین پیاده‌روی خانوادگی سال جدید شیرازی‌ها
  • نگاهی به تغییرات جدید در جامعه ژاپن با محوریت خانواده‌های ژاپنی
  • پیاده‌روی خانوادگی دخترانه در بلوار ارم همدان طی دهه کرامت
  • جسدی بعد از ۲۵ روز در نی‌ریز کشف شد
  • اعلام محدودیت‌های ترافیکی پیاده‌روی بزرگ خانوادگی در شیراز